یک قاتل قراردادی، پس از تشخیص زودهنگام زوال عقل، این فرصت را پیدا می کند تا با نجات جان پسر بالغ خود که از او جدا شده، خود را نجات دهد. اما برای انجام این کار، او باید با پلیسی که به او نزدیک شده و همچنین با تیک تاک ساعت ذهن خود که به سرعت رو به زوال است، مسابقه دهد.
سیمبا و نالا صاحب یک دختر بنام کیارا شدند. تیمون و پومبا به عنوان مراقب این بچه انتخاب شدند اما کیارا از دست آنها به راحتی فرار می کند و به سرزمین های ممنوعه پا می گذارد.
جادوگری با موهای قرمز به نام یاگا به همراه گربه دوستداشتنی خود در کلبهای در پادشاهی دوردستها زندگی میکند. یاگا برای اینکه بتواند از جادو استفاده کند به کتاب طلسم خود نیاز دارد که سالها پیش یک جادوگر شیطانی به نام بلادونا آن را از او ربوده بود. حال با گذشت سالها سرنوشت به یاگا این فرصت را میدهد که بار دیگر با دشمن قسم خورده خود روبرو شود اما…